جدول جو
جدول جو

معنی لشکر گیر - جستجوی لغت در جدول جو

لشکر گیر
کسی که لشکردشمن را مغلوب کند فاتح
تصویری از لشکر گیر
تصویر لشکر گیر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کشور گیر
تصویر کشور گیر
کشور گشا کشورستان: (همی بنازد تیغ و نگین و تاج و سریر بشهریار ولایت گشای کشور گیر)، (معزی)
فرهنگ لغت هوشیار
لشکر کش سایق جیش: لشکر گذار باشد دشمن شکار باشد دینار بخش باشد دیناربار باشد، (منوچهری. د. چا. 21: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
جایی که لشکر اقامت کند معسکر لشکر جای اردو: و چون لشکر گاه ساخته و اعلام نصرت افراخته شد
فرهنگ لغت هوشیار
لشکر شکار: شاه فرخنده پی و میری آزاده خویی گرد لشکر شکن و شیری لشکر شکری. (فرخی لغ) توضیح در دیوان فرخی. چا. د.: 378 شیری دشمن شکری
فرهنگ لغت هوشیار
فرمانده لشکر نگهدارلشکر: کارهای مملکت بمردان کار و لشکر و لشکردار راست آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لشکر خیز
تصویر لشکر خیز
جایی که از آن لشکریان بسیار بتوان گرد آورد
فرهنگ لغت هوشیار
کشتیی که بسبب سنگینی در جای تواند ایستاد: بود معذور گردروجد آید سالک و اصل که کشتی نیست لنگر گیر چون گردید دریایی. (محمد سعید اشرف لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
شیر گیرنده آنکه شیر را شکار کند و بگیرد، دلیر پر زور پر قوت نیرومند، مست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهر گیر
تصویر شهر گیر
پادشاهی که کشوری را تصرف کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لکه گیر
تصویر لکه گیر
آنکه لکۀ چیزی را پاک کند
فرهنگ فارسی عمید
آنکه لکه های پارچه و لباس و غیره را پاک کند، آنکه قسمتهای ریخته گچ و غیره را از دیوار یا سقفی اصلاح کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکرگیر
تصویر شکرگیر
گرفتار، نمک گیر
فرهنگ لغت هوشیار